باشگاه کوهنوردی و طبیعت گردی سالار یزد (کسنویه)

گزارش و عکس های برنامه اجرایی شیرکوه از مسیر لاگردو و جاده سپاه در مورخه 92/8/10

گزارش و عکس های برنامه اجرایی شیرکوه از مسیر لاگردو و جاده سپاه در مورخه 92/8/10 به سرپرستی حمیدرضا سالاری ( 09131533075 ) و سرگروهی علی اصغر کرمی جمعا 30 نفر با موقعیت جغرافیایی:

اوّل دره لاگردو جاده سپاه 2260 متر E054°07.450 و N31°39.312

چشمه لاگردو 2520 متر E054°06.824 و N31°39.984

محل صرف صبحانه (کنار جاده سپاه) 3200 متر E054°04.777 و N31°39.312

پناهگاه شیرکوه 3450 متر E054°05.007 و N31°37.877

برای دیدن مشروح برنامه و عکس ها به ادامه مطلب مراجه نمایید

این برنامه با دو دستگاه مینی بوس ساعت 6 صبح از میدان باهنر حرکت 7:30 رسیدن به محل (اوّل ده بالا بعد از بالا بعد از پاسگاه سمت راست با 5 کیلومتر خاکی) – 7:45 با برداشتن چند عکس یادگاری حرکت بطرف لاگردو- ساعت 10:30 گروه 1 صرف صبحانه و گروه 2 ساعت 11 صرف صبحانه- ساعت 12:30 تعدادی برگشت با ماشین اداره برق و پیوستن به گروه 1 و نهایتاً 4 نفر ادامه مسیر تا ارتفاع 3600 و تغییر مسیر بطرف پناهگاه – ساعت 14:45 برگشت بطرف پائین از مسیر دره نجیب- برگشت به یزد ساعت 18:30 و پایان برنامه با حدود 20 کیلومتر کوهپیمایی با زمان 10 ساعت برای آقایان سالاری، باقری، بدرود و کرمی .

عکس جمع گروه قبل از شروع برنامه اوّل دره لاگردو در ارتفاع 2260 متر

عکس جمع گروه در طول مسیر کوهپیمایی به لاگردو

عکس جمعی از گروه داخل دره لاگردو (از مسیر کف دره)

عکس جمع گروه در طول مسیر کوهپیمایی به لاگردو

عکس از دورنمای درختان لاگردو در ارتفاع (2520

عکس جمعی از گردو در جاده احداثی سپاه تا قله شیرکوه

عکس جمعی از گروه 1 در حال استراحت و صرف صبحانه در ارتفاع حدود 3000 متر

عکس گروه 2 در حال استراحت و صرف صبحانه در ارتفاع 3200 متری

عکس جمع گروه گروه 2 در کنار کارمندان شرکت برق (برگشت از ماموریت قله شیرکوه)

عکس از دورنمای منطقه سانیج از بالای شیرکوه (کنار جاده احداثی سپاه)

عکس دو نفر از همنوردان در حال سنگ چینی و علامت گذاری مسیر رفت به پناهگاه شیرکوه

عکس از دورنمای پناهگاه و قله اسب وزین در نزدیکی پناهگاه

عکس از دورنمای روستای ده بالا

عکس از جمعی از گروه 2 داخل پناهگاه شیرکوه

عکس جمعی از گروه 2 کنار پناهگاه شیرکوه

عکس از درخت کهن سال در نزدیکی چشمه و قبرستان شیخ علیشاه ده بالا

حمیدرضا سه‌شنبه 14 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 10:05 ب.ظ

نظرات 1 + ارسال نظر

داستان قصه رمان عاشقانه سه‌شنبه 14 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:20 ب.ظ http://way.blogfa.com

تویی آن غرقه به خونی، که بزرگ شهدایی
تو عزیز دل زهرا، تو حسین خون خدایی
سرت از پیکر پاکت، که لب تشنه بریده
بدنت را که به خاک، سیه ای کشته کشیده
به لب آب روان کشته ی لب تشنه که دیده
چه بود جرم و گناهت که مرمل به دم ایی

تن عریان تو خونین، به زمین در بر زینب
شده درلوج خون، غرقه مه عنبر زینب
نبود بی تو دگر تاب و توان یاور زینب
چه کند خواهر افسرده به هنگام جدایی

به برت خفته به خون قاسم و عبدالله و جعفر
به دم تیغ جفا کشته تو دیدی علی اکبر
نه سلاح ماند، نه علم مانده، نه عباس دلاور
همه یاران تو در کربلا گشته فدایی

نه سری در بدن تو که ببوسم سر و رویت
نه تو را نای و گلویی که زنم بوسه گلویت
نه گلابی که بشویم بدن غالیه بویت
نه لباسی زتو برجا نه سلاحی نه عبایی
نه لباسی زتو برجا نه سلاحی نه عبایی

تویی آن غرقه به خونی که بزرگ شهدایی
تو عزیز دل زهرا تو حسین خون خدایی
تویی آن غرقه به خونی که بزرگ شهدایی
تو عزیز دل زهرا تو حسین خون خدایی

ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان را بر شما و تمام شیعیان جهان تسلیت عرض میکنم